مغز هر آنچه به آن بگویید را باور می نماید

به گزارش مجله کامپیوتر، فکر کردن به اینکه می توانید در مسابقه از دیگران پیشی بگیرید یا فکر کردن به اینکه اضطراب از سخنرانی در جمع به شما یاری می نماید تا اجرای بهتری داشته باشید، در بسیاری از موارد درست از آب درمی آید. تغییر جهتِ انتظارات به سمتی که به نفع شما عمل نمایند نیازمند خودآگاهی، خوددلسوزی و تاب آوری است.

مغز هر آنچه به آن بگویید را باور می نماید

مجله کامپیوتر | می اندیشم، پس هستم؛ فزونیِ قدرت فکری بر ماده و داستان معروفِ لوکوموتیو کوچکی که فکر می کرد، می تواند؛ این ها همه نشان می دهند که فلاسفه، زبان و ادبیات همه به قدرت اندیشه و فکر باور دارند.

به گزارش مجله کامپیوتر ، روان شناسان می گویند این خرد متعارف درست است. درواقع انتظاری که شما از خود و دنیا تان دارید می تواند نتیجه کوشش های شما را تغییر دهد و این اثرگذاری بسیار بزرگ تر از آن چیزی است که می دانید.

روزِنان کاپانا-هاج، روان شناس از کانِکتیکات، می گوید: از نقطه نظر علوم اعصاب، مغز می تواند هر آنچه که به آن بگویید را، چه درست باشد و چه غلط، باور کند.

دیوید رابسون، نویسنده علم و نویسنده کتابی با عنوان اثر انتظار: چطور فکریت شما می تواند دنیا تان را تغییر دهد، نشان داده است که این پدیده در زمان هایی که ما می خواهیم وظایف سنگین و سخت را انجام دهیم، برای مان منفعتِ زیادی دارد.

دکتر سانجی گوپتای، خبرنگار ارشد پزشکی در سی ان ان، می گوید: ما می دانیم که پیوند فکر-بدن وجود دارد و این اسرارآمیز یا جادویی نیست، بلکه نحوه عملکرد آن همین است و می تواند فیزیولوژی ما را تغییر دهد.

رابسون می گوید، فکر کردن به اینکه می توانید در مسابقه از دیگران پیشی بگیرید یا فکر کردن به اینکه اضطراب از سخنرانی در جمع به شما یاری می نماید تا اجرای بهتری داشته باشید، در بسیاری از موارد درست از آب درمی آید.

روان شناسان با این عقیده موافق هستند و می گویند تغییر جهتِ انتظارات به سمتی که به نفع شما عمل نمایند احتیاجمند خودآگاهی، خوددلسوزی و تاب آوری است.

اینجا به شما 6 روش تخصصی را برای ایجاد فکریتی که می تواند شما را به سمت موفقیت سوق دهد، معرفی می کنیم:

امیلیانا سیمون-توماس، مدیر علمی مرکز علمی گود گِرِیتِر در دانشگاه برکلی می گوید: انتظارات، حتی منفی ترین ها، به مغز ما یاری می نمایند تا در دنیایی بسیار پیچیده جهتیابی کند و این کار را به وسیله ساده سازیِ پیش بینی های مان درباره نتایج موقعیت های مختلف در زندگی انجام می دهد.

او می افزاید، این انتظاراتِ منفی در پیش بینی و پیشگیری از خطرات به ما هشدار می دهند، اما برای همه موقعیت ها مفید نیستند. اینکه متعصبانه همواره در هر موقعیتی احساس خطر کنید، مانع از آن می گردد که موقعیت ها را به درستی ارزیابی کنید؛ و البته اطلاعات نادرست درباره چالش ها خودشان می توانند موانعی بر سر راه ما باشند.

او می افزاید: افکار منفی و بدبینانه شما را در موقعیتی قرار می دهند که باعث می گردد نتایج نامطلوب و منفی احتمالی شما را آسیب پذیرتر نمایند.

کاپانا-هاج می گوید نحوه ای که شما با خودتان صحبت می کنید پیش احتیاج ایجاد انتظاراتِ مثبت و دستیابی به پاداش است. یک اصطلاح است که از بازی بیس بال آمده که می گوید، وقتی بازیکنان بیس بال توپ را می گیرند با خودشان می گویند که توپ را خارج از حیطه زمین بازی پرتاب خواهند کرد [اتفاقی که در این بازی بسیار هیجان انگیز و یک چالش بزرگ است].

این اصطلاح در زندگی روزمره به معنی انجام کار ها به عالی ترین شکل ممکن است. کاپانا-هاج می گوید همه باید مثل بازیکنان بیس بال چنین چیزی را به خودشان بگویند. این جمله را می توان در موقعیت های مختلفی مثل تغییر رژیم غذایی، آشنایی برای ازدواج، پیشرفت شغلی یا بهبود شرایط جسمانی به کار برد.

اما برخی اوقات این افکار منفی اتوماتیک به فکر ما می رسند. در این موارد کاپانا-هاج فعالیت هایی مثل دعا، مراقبه، یادداشت نویسی روزانه و تصویرسازی را توصیه می نماید تا با اهداف مان و چگونگی فکر کردن مان درباره آن ها پیوند و اتصال قوی تری پیدا کنیم.

سیمون-توماس می گوید ما معمولاً خود و موانع مان را به دو طریق مشاهده می کنیم: توانایی های ما یا ثابت هستند یا می توانند رشد نمایند و موانع ما یا تهدید هستند یا چالش. او می گوید ما باید مرکز توجه مان را تغییر دهیم به نحوی که باور پیدا کنیم مهارت ها ایستا نیستند بلکه می توانند رشد نمایند و موانع تهدید نیستند بلکه چالش هایی هستند که باید با آن ها رو به رو شویم. این تغییر فکریت می تواند موفقیت های به مراتب بیشتری را برای مان به ارمغان آورد.

از خودتان بپرسید که آیا این چالشی برای جمع آوری منابع در رسیدن به موفقیت است، که می تواند هیجان انگیز باشد؟ یا تهدیدی علیه ارزش های شخصی من است؟

سیمون-توماس می گوید اگر بتوانید موقعیتی که در آن هستید را یک چالش تفسیر یا به نحوی به یک چالش ربط دهید، آن وقت واکنشِ جسمانی شما به آن موقعیت توانمندسازی و مجهز کردن تان به نحوی است که بتوانید خلاقانه تر و مؤثرتر عمل کنید.

جوآن روزنبرک، روان شناس و نویسنده کتابی با عنوان 90 ثانیه تا زندگی ای که دوستش دارید: چطور احساسات مشکل تان را مدیریت کنید تا اعتماد به نفس، تاب آوری و اصالت ماندگار را پرورش دهید، در بخش هایی از این کتاب می گوید که یک فکریتِ ایدئال برای امتحان چیز های تازه و چالش برانگیز دارد و آن این است که می خواهم نهایتِ کوششم را بکنم و ببینم که تا چه مقدار می توانم جلو بروم. او می گوید نباید به خودتان سخت بگیرید و فکر کنید که فقط یک نتیجه دلخواه برای هر موقعیتی وجود دارد.

یک حقیقت ناراحت نماینده وجود دارد و آن اینکه همه افرادی که در پی به دست آوردن چیز های تازه هستند اغلب چندین بار در جهت رسیدن به آن شکست می خورند. برای اینکه بتوانید با فکریتی خوش بینانه چالش های تازه را بپذیرید ضروری است که خودتان را برای هر نوع پیامد احساسی - که می تواند ناشی از برنده یا بازنده شدن باشد - آماده کنید.

روزنبرگ می گوید مردم معمولاً از شکست واهمه ندارند بلکه از احساساتی مانند ترس، خشم، آسیب پذیری، ناراحتی و شرم که معمولاً با شکست همراه است اجتناب می نمایند. برای بسیاری از افراد احساسات جسمانی مانند سرخ شدنِ گونه ها و بالا رفتنِ ضربان قلب، بدترین بخشِ امتحانِ چیز های تازه و مانعی برای امتحان آن هاست.

او می افزاید داده نشان می دهند که این احساسات بیشتر از 90 ثانیه طول نمی کشند.

اگر بتوانید خودتان را برای هر احساس ناخوشایندی که ممکن است ایجاد گردد آماده کنید، آن وقت با آمادگی بیشتری می تواند چالش ها را بپذیرید و اگر نتایج دلخواه تان نبود، تاب آوری و مقاومت بیشتری در برابر آن خواهید داشت.

روزنبرگ می گوید تحمل احساسات ناخوشایندگی که به علت شکست تجربه نموده اید می تواند یک دستاورد باشد. او به افراد توصیه می نماید از موقعیت های ناامیدنماینده اطلاعات به دست آورند.

برای مثال، شاید یاد بگیرید که قبل از برداشتنِ وزنه 5 کیلویی یا ورزش های سه گانه باید غذای مقوی تری مصرف کنید؛ یا از احساس ناراحتی ای که بعد از شکست در یک مصاحبه شغلی تجربه می کنید بفهمید که آن شغل، چیزی است که واقعاً برای تان مهم است یا از احساس ناراحتی ای که در روابط دوستی تجربه می کنید، بفهمید آن دوستانِ تازهتان آنقدر ها هم به شما احساس خوب نمی دهند.

روزنبرگ می گوید: چرا باید به این احساسات توجه کنم؟ زیرا احساسات منابعی برای کسب اطلاعات هستند و وقتی با فکر و علت منطقی همراه باشند، به شما یاری می نمایند تا تصمیم های بهتری در زندگی بگیرید.

کارشناسان می گویند، داشتِ انتظاراتی که به نحوی واقع بینانه خوش بینانه هستند، درمانی برای تمام ناامیدی ها و شکست های زندگی ما نیستند، اما آن ها ما را بهتر تجهیز می نمایند تا با برترین منابع مان وارد چالش ها شویم.

منبع: فرادید

به "مغز هر آنچه به آن بگویید را باور می نماید" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "مغز هر آنچه به آن بگویید را باور می نماید"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید